نمیدونم چی شد که نوشتم ولی نوشتم
نوشتم آنچه که نباید می نوشتم
هرچه کردم به خودم کردم و وجدان خودم
پسر نوحم و قربانی طوفان خودم
تک و تنها تر از آنم که به دادم برسند
آنچنانم که شدم دست به دامان خودم
موی تو ریخته بر شانه ی تو اما من
شانه ام ریخته بر موی پریشان خودم
می روم سر بگذارم به بیابان خودم
آسمان سرد و هوا سرد و زمین سرد تر است
اخوانم که رسیدم به زمستان خودم
تو گرفتار خودت هستی و آزادی هایت
من گرفتار خودم هستم و زندان خودم